قدس آنلاین- منطقه غرب آسیا در سالهای اخیر تحولات و تنشهای متعددی را پشت سر گذاشته است؛ تنشهایی که ماهیت سیاسی دارند و نه مذهبی. هرچند دولتهای غربی و متحدان منطقهای آنها سعی دارند تا این اختلافات را رنگی مذهبی و نژادی دهند و آن را گاهی نزاع عرب و عجم و گاهی شیعه و سنی بنامند. موضوع مورد بحث در این نوشتار رفتار ماجراجویانهای است که عربستان سعودی در سیاستهای منطقهای و جهانیاش در پیش گرفته است. در اینجا بهتر است بگوییم سیاستهای ماجراجویانه شاهزاده جویای نام سعودی، «محمد بن سلمان». پروفسور چارلز اشمیت، عضو موسسه مطالعات خاورمیانه واشنگتن نیز در گفتوگویی که با بیت المقدس داشت معتقد بود که «در حال حاضر دستور کار سیاسی محمد بن سلمان در حال اجراست؛ بنابراین اگر او به عنوان پادشاه به قدرت برسد یا نرسد، تغییر زیادی را شاهد نخواهیم بود.»
درهرصورت هرچند میتوان به ابعاد مختلفی از این رفتار و تأثیر آن بر سیاست خارجی دولتهای غربی اشاره کرد اما در اینجا تنها به بررسی جهتگیریهای عمدهای میپردازیم که از سوی ریاض در برابر شکست داعش و یمن اتخاذ شده است؛ سیاستهایی که حتی به زعم بسیاری از اتاقهای فکر و اندیشکده-های غربی نیز راه به جایی نبرده و تنها سبب افزایش نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه شده است. به عبارتی ما قصد داریم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا ماجراجوییهای شاهزاده جوان سعودی که این روزها در میان افکار عمومی نسل جوان عربستان جایی برای خود بازکرده نهتنها کارساز نبوده بلکه سبب کشتار و بیثباتی بیشتر نیز شده است؟
داعش؛ شجره خبیثه¬ی سعودی-آمریکایی
این روزها خبر آزادسازی شهر بوکمال به دست نیروهای مقاومت با رهبری سردار سلیمانی به خبر اول بسیاری از رسانهها و نشریات داخلی و خارجی تبدیل شد. با این پیروزی، حاکمیت داعش در منطقه به پایان رسید و این گروه تروریستی که توانسته بود بخشهای عظیمی از دو کشور سوریه و عراق را در دست بگیرد، همچون اسلاف خود به زبالهدان تاریخ پیوست. شجره خبیثه¬ای که تاریخ انقضای آن از سوی اربابان آمریکایی-وهابی-صهیونیستی¬اش سی سال عنوان شده بود در کمتر از سه سال با جان-فشانی¬های نیروهای مقاومت برچیده شد.
با نابودی داعش، عروسک دستآموزی که قرار بود علاوه بر زمینگیر کردن نیروهای مقاومت و جمهوری اسلامی سبب شود تا جامعه اسلامی متوجه رژیم اشغالگر قدس نشود، از بین رفت و دغدغه اصلی جهان اسلام که آزادسازی قدس شریف است به جایگاه اصلی خود بازگشت. موضوعی که همه همپیمانان این رژیم را سخت آشفته کرده است. علاوه بر این، این پیروزی بار دیگر اقتدار و پایداری محور مقاومت را به رخ همه قدرتهای استبدادی و استکباری منطقه و جهان کشید و سبب تقویت جایگاه جمهوری اسلامی در رهبری این محور شد. محوری که سبب پریشانی این روزهای رژیم سعودی شده است. دو هفته قبل بود که محمد بن سلمان طی مصاحبه خود با «توماس فریدمن»، خبرنگار مشهور نیویورکتایمز عنوان کرد که «ایران اکنون بر چهار پایتخت عربی حکومت میکند». البته در خصوص گزارش نوشتهشده توسط فریدمن انتقادهای زیادی از سوی خبرنگاران رسانههای مختلف خارجی وارد شده است. حتی وبگاه «امریکن کانزروتیو» این مصاحبه را «نامه عاشقانه فریدمن به یک جنایتکار جنگی» توصیف کرد.
از سویی نباید این نظر را از خاطره دور داشت که بن سلمان در پی اقدامات خود در حمایت و تقویت تروریستهای داعش سبب شد تا کشورهایی که با داعش دستبهگریبان بودند در رابطه خود با عربستان سعودی تجدیدنظر کنند. موضوعی که حتی مردم این کشورها نیز مدتها زمان میبرد تا با آن کنار بیایند. دکتر کالین کاول، استاد دانشگاه بلوفیلد در بخشی از گفتوگوی تفصیلی خود با بیتالمقدس به این موضوع پرداخت: «مردم و دولت عراق و سوریه بهخوبی از این موضوع آگاهند که عربستان سعودی بهصورت مستقیم مسئول ایجاد و تأمین مالی داعش است. در نتیجه و با توجه به تخریب و ویرانگریهای منطقهای داعش، مردم خاورمیانه و همچنین مردم سایر قسمتهای جهان، حاکمان غیر منتخب آل سعود و حامیان امپریالیستی آنها یعنی ایالاتمتحده و انگلستان را مسئول اصلی ویرانیهای واردشده به مردم و کشورهای این منطقه میدانند. البته رئیسجمهور سوریه با همکاری ایران و روسیه توانسته است داعش را نابود کند و قلمروی اشغالشده این کشور را پس بگیرد. درنتیجه شهرت و آوازه بن سلمان بیشازپیش از بین رفت؛ بهگونهای که او به عنوان یک استراتژیست شکستخورده شناخته میشود.»
درهرصورت دیگر داعشی در منطقه وجود ندارد که بخواهد توان نیروهای مقاومت را بگیرد و تمرکز جهان اسلام بهسوی اصلیترین هدف مسلمانان منعطف شده است. صحبتهای نماینده فلسطین «اجلاس جهانی محبان اهلبیت (ع) و مسئله تکفیریها» که اخیرا در تهران برگزار شد، قابلتوجه بود زمانی که تأکید کرد که پیروزی محور مقاومت در آزادسازی خطی از تهران به بغداد و دمشق و بیروت تمام ماجرا نیست و پیروزی اصلی زمانی اتفاق میافتد که «پرچم اسلام بر فراز بیتالمقدس به اهتزاز درآید.»
درمجموع میتوان اینطور عنوان کرد که طرحهای شاهزاده جوان سعودی در تقویت فرقهگرایی و حمایت از تروریستهای داعش راه به جایی نبرد و نهایتاً این شجره خبیثه نابود شد. یکی دیگر از برکات این خباثت تقویت و شکلگیری بسیجهای مردمی در عراق (الحشد الشعبی) و سوریه بود که جایگاه مردمی دارد و به همین دلیل استحکام بیشازپیش محور مقاومت را در پی داشته است. حالا آمریکا و متحدانش تنها نمیتوانند با حمایت از دولتهای منطقهای و حتی سر کار آوردن دولتهای دستنشانده سبب شوند تا جبهه مقاومت که بدنه اجتماعی پیدا کرده، بهراحتی تضعیف شود.
یمن؛ تراژدی ایمان و مقاومت
از روزهای ابتدایی جنگ، یعنی اواخر مارس ۲۰۱۵، عربستان سعودی و ائتلاف نظامی آن بهطور سیستماتیک، زیرساختهای غیرنظامیان یمنی را هدف قرار دادهاند، از جمله بیمارستانها، کلینیکها و هرگونه ساختاری که یمن برای حفظ سیستم سلامت خود به آن متکی بوده است. علیرغم حملات وحشیانهای که در واقع میتوان آن را بر هر اساسی نسلکشی آشکار نامید، مردم یمن همچنان به مقاومت خود ادامه میدهند.
نزدیک به سه سال است که ائتلاف کشورهای عربی به رهبری شاهزاده سعودی مردم، زنان و کودکان یمنی را قتلعام میکنند. در این میان اگر رسانهای دم برآورد یا آن را با پول میخرند و یا سایر رسانههای جریان اصلی را برای خفه کردن آن صدا اجیر میکنند. مدتی قبل با کاترین شاکدام، مفسر بریتانیایی در این خصوص گفتوگویی تفصیلی داشتیم. او معتقد بود «در حال حاضر یمن در حال تجربه یک فاجعه انسانی است. چند نفر باید بمیرند تا این بحران را یک جنگ واقعی بنامیم!؟ آیا تلاش برای قتلعام کامل یک ملت کافی نیست!؟ یمن صحنه هولناکی از تمام جنایاتی است که یک ملت میتواند علیه ملتی دیگر مرتکب شود. یمن به فراموشی محکوم شده است. مردمش از گرسنگی جان دادند، مرزهایش مورد تجاوز قرار گرفت، به ایمانش هجوم برده شد، تاریخ و رسومش در بازار سیاه به فروش رسانده شد و آیندهاش رو نابودی رفت. هر چیزی که لازم بود تا ابد یمن را نابود کند، انجام شده است. بااینوجود هنوز مردم یمن به جنبش مقاومت خود ادامه میدهند.» این صحبتهای فعال حقوق بشری است که بهخوبی از وضعیت انسانی در یمن پرده برمیدارد.
ضمن اینکه نباید از سکوت مرگ سازمانهای بینالمللی غافل شویم. زمانی که دبیرکل سازمان ملل، عربستان سعودی را در «لیست سیاه کودک کشان» قرار داد، با تهدید اینکه در صورت حضور رژیم سعودی در این لیست، این سازمان از کمکهای مالی عربستان بیبهره خواهد شد، سریعاً نام این رژیم کودک¬کش از لیست پاک شد تا بار دیگر ریاکاری سازمانها و قدرتهای بینالمللی اثبات شود. در طول این سه سال مردم یمن شاهد حملات وحشیانه نیروهای سعودی بودهاند اما وقتی تنها یک موشک بهسوی فرودگاه سعودی شلیک میشود صدای سازمانهای بینالمللی در حمایت از رژیم سعودی بلند میشود و اتحادیه عرب نشست تشکیل میدهد و محور مقاومت را محکوم میکند و شبکهی بی¬بی¬سی با عادل الجبیر مصاحبهای را در بیان مظلومیت عربستان سعودی ترتیب میدهد!
درهرصورت باید به این نکته اشاره داشت که رژیم سعودی با فرماندهی محمد بن سلمان نزدیک به سه سال است که در باتلاقی فرو رفته که قادر نیست بهراحتی از آن خارج شود. در واقع ائتلاف عربی حتی از به زانو درآوردن «فقیرترین کشور منطقه» ناتوان است و این موضوع سبب شده که حتی مردم این کشورها نیز از این بیلیاقتیها و البته مسلمان¬کشیها به ستوه آیند. از سویی دیگر پیروزی اخیر محور مقاومت به رهبری ایران علیه تروریستهای داعش سبب فشار بیشازپیش به رژیم سعودی شده است. چراکه بنا بر آنچه جنگ سرد میان جمهوری اسلامی و عربستان سعودی نامیده میشود همچنان قدرت و نفوذ ایران در حال گسترش است. اخیراً زمزمههایی از جنگ میان عربستان و ایران شنیده میشود که به نظر میرسد آن چیزی نباشد که سعودیها انتظارش را بکشند؛ چراکه وقتی ائتلاف عربی از پس یکی از فقیرترین کشورهای جهان برنمیآید چطور میخواهد با رهبر محور مقاومت رودررو شود!؟
وقتیکه با مروا عثمان تحلیلگر مسائل منطقه در خصوص حملات ائتلاف عربی و افزایش آنها طی ماههای اخیر گفتوگو کردیم، این استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل خاورمیانه با بیان اینکه ارزشهای انسانی در یمن زیر پای گذاشته میشود به نکات ظریفی اشاره کرد: «حملات پیاپی موشکی که اخیراً افزایش یافتهاند، یک موفقیت عظیم و پیروزمندانه از سوی مقاومت انصار الله به حساب میآید و من فکر میکنم این موضوع سعودیها را تحتفشار قرار خواهد داد تا هر چه سریعتر راهحلی را برای باتلاق یمن بیابند؛ اما تنها مانع ممکن است طرحهای احمقانهای باشد که محمد بن سلمان در نظر بگیرد؛ چراکه وی شکست از سوی یمنیهایی که آنها را پستتر از خود میپندارد، نمیپذیرد. اگر او (این بحران) را تشدید کند، در این صورت هزینه سنگینی را میپردازد؛ چراکه مقاومت یمن را به این زودیها نابود شدنی نمیبینم.»
البته نباید رفتارهای خصمانه عربستان را صرفاً در سطح بینالمللی تحلیل کنیم وقتی به اوضاع داخلی این روزهای عربستان نگاه میکنیم، متوجه این واقعیت میشویم که نظم داخلی جای خود را به جنگ قدرت در میان شاهزادگان و بیثباتی داخلی در سرزمین سعودی داده است. این روزها خیرهای موثقی از اقدامات بن سلمان در دستگیری و شکنجه تعداد کثیری از شاهزادگان به گوش میرسد. از سویی دیگر با اقدامات اخیری که این شاهزاده در اعطای برخی آزادیهای اجتماعی به زنان کرده است این پیام به علمای وهابی رسیده که شاهزاده جوان قصد دارد قدرت آنها را به چالش بکشد. بر همین اساس بن سلمان این روزها به حریفی خارجی نیاز دارد تا زیر سایه آن بتواند نیروهای داخلی را متحد و سرکوب کند و طرحهای اصلاحاتی خود را در پیش بگیرد و از سویی دیگر مانع از رسیدن بیداری اسلامی به کشور خود شود.
در این خصوص پروفسور جیمز گلوین، استاد تاریخ معاصر خاورمیانه دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در بخشی از گفتوگو خود با بیت المقدس، به ترس و پریشانی حکومتهای مستبد عربی ناشی از شکلگیری بیداری اسلامی در منطقه اشاره کرده است: «عربستان سعودی به دلایلی به قیامهای عربی به عنوان مصیبتی بالقوه نگاه کرد. مهمتر از همه، عربستان سعودی حمایتکننده وضعیت موجود در منطقه و هژمونی سعودی-غربی است. این قیامها نهتنها متحدان خودکامه عربستان سعودی را تهدید کرد بلکه نظم منطقهای و بسیاری از پایههای مشروعیت آنها را نیز به خطر انداخت. بعد از همه این حرفها این قیامها بیم گسترش قلمروی دموکراتیک و حقوق بشر در منطقه را به وجود آورد... سعودی همچنین از این موضوع ترسیدند که قیامهای عربی راه را برای نفوذ ایران در سراسر منطقه باز کند. ازاینرو عربستان سعودی در یمن و همچنین در بحرین مداخله کرد.»
درمجموع چنین به نظر میرسد که تحولات جاری غرب آسیا به میل شاهزاده جوان سعودی و متحدان غربی-صهیونیستیاش رقم نخورده است. بهبیاندیگر افزایش قدرت محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی بدان معنی است که نگرانیهای ریاض-تلآویو بیشازپیش افزایش مییابد. موضوعی که بن سلمان را در دو عرصه سیاست داخلی و خارجی تحتفشار بیشتر قرار میدهد.
منتشر شده در ویژه نامه بیت المقدس روزنامه قدس
نظر شما